نتایج جستجوی عبارت «الله مراد مقصودی آباده‌طشک پایگاه مقاومت شهید چمران ابوطالب مقصودی فتح خرمشهر آرپی‌جی‌زن محرم کربلای 2 خیبر مهران خانباز فیروزی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسن لری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسن لري »
تجربه کرده‌ای، دل در طلب دوست چه‌ها که نمی‌کند؟! هر یادی از دوست شیرین است و برای دل منتظر و ملول، دوا! آری سخن از یاد است، یاد شهید محمدحسن لری، دلاور مرد رزمنده‌ای از خطه شیر مردان همیشه زنده شهرستان نی‌ریز، همان‌ها که ناموسمان را پاسبان بودند و عزت و آزادگی‌مان را پیام‌آور. محمدحسن، ۱۳۴۴/۳/۲۵ در شهرستان نی‌ریز و در دامان خانواده‌ای ساده و سرشار از عشق به ولایت، چشم به دنیا گشود و با زمزم ناب محمدی دلش...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید علی میرزازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
در یکی از روزهای گرم تابستان ـ 18/5/1326ـ در شهرستان نی‌ریز کودکی در خانواده‌ای مؤمن پا به عرصه وجود گذاشت. اورا همنام مولایش علی(ع) نامیدند. دوران کودکی را با محبت‌های بی‌دریغ پدر و مادری مهربان طی کرد و برای کسب علم وارد مدرسه شد. دوران ابتدائی را در دبستان فرهنگ اسلامی (پهلوی) و دوره دبیرستان را تا سال دوم، در دبیرستان احمد نی‌ریزی گذراند، سپس ترک تحصیل کرد. در سن 20 سالگی به استخدام ارتش درآمد و به...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید علیرضا حائم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
سر را به خدا سپرده بود و با قامتی چون کوه، استوار در مقابل پلیدی و پلید پروران ایستاده بود. آرزوی نوشیدن یک جرعه میناب از دست ساقی حق داشت که دوست پذیرایش شد و برخوان نعمت خود او را نشاند. او که در روز ۲۰ خردادماه سال ۱۳۴۴ در یک خانواده متدین و مذهبی، در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. وقتی روی ماهش را دیدند، لبخند بر لب‌های پدر و مادر نشست و با سپاس از...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید محمدرضا امینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد محمد رضا اميني »
در یک روز سرد زمستانی ـ نوزدهم بهمن سال ۱۳۴۷ ـ وجود پرحرارت و لطیف محمدرضا، در روستای سبز آباد رودخور گرمابخش خانواده‌ای مسلمان و متدین شد. دوران کودکی را در آرامش سپری کرد و برای آموختن راهی دبستان شد. دوره ابتدایی را تا مقطع چهارم دبستان در روستای چاه‌نصرویه ادامه داد، سپس به دلیل نبودن امکانات از ادامه تحصیل بازماند. بعد از آن همراه و همگام با پدر به امور کشاورزی پرداخت. ده سالی بیشتر از عمر...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید امید سیدموسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایق‌های پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشت‌شان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش 10/11/1346 در روستای برج‌مقامِ بوشهر، میان خانواده‌ای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نی‌ریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسن لاریزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
حتماً تجربه کرده‌ای که دل‌تنگی و انتظار تکراری نمی‌شود. هر بار که دل می‌گیرد و هوایی می‌شود، مثل این است که برای اولین بار محبت و عشق را به تجربه گذاشته‌ای و یادی از او می‌کنی! آری! یادی از حسن لاری زاده می‌کنیم که ۱۷ /۱۰ /۱۳۴۴ در شهرستان شهیدپرور نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و عاشق ائمه اطهار (ع) قدم به عرصه هستی نهاد. در دامن‌پاک مادر و هدایت و حمایت بی‌دریغ پدر، گام‌های زندگی را یکی پس از...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید صمد سرپوش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد صمد سرپوش »
ان الذین امنوا و عملوا الصالحات یهدیهم ربهم بایمانهم تجری من تحت الانهار فی جنات النعیم.  آنان که ایمان به خدا آورده نیکوکار شدند، خدا به سبب ایمان، آن‌ها را به راه سعادت و طریق بهشت رهبری کند، تا به نعمت‌های ابدی بهشتی که نهرها از زیر درختان جاری است متنعم گردند. (سوره یونس، آیه ۹) هوای کوی دوست بی‌قرارش ساخته بود و بهار پرطراوت جبهه و آوای ملکوتی دوستان خدا، میل به پرواز در وجود او بوجود آورده بود....
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید محمد حسین موسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
هر کس برای رسیدن به هدفش چیزی و متاعی را می‌دهد. شهید بهترین و عزیزترین متاع خویش، یعنی جانش را در طبق اخلاص می‌گذارد و به‌سوی معبود و معشوق می‌شتابد. سید محمدحسین موسوی ۱۳۴۷/۵/۲۵ در قریه رودخورِ بخش پشتکوه از توابع شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی از سلسله سادات، در یک روز گرم تابستان،‌ وجودش گرمابخش محفل خانواده شد. هفت سال دوران کودکی را با جست‌وخیزهای کودکان و بازی در کوچه‌باغ‌های روستا پشت سر گذاشت. در هفتمین...
توضیح
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات »
اشعار‌، نوحه‌ها‌، قطعات ادبی و سروده‌های ادیبان و شعرای نی‌ریزی که در طول دفاع مقدس در توصیف جنگ‌، مقاومت‌، شهدا‌، مفقودین و رزمندگان سروده‌اند را تحت عنوان "جنگ و ادبیات"را بدون در نظر گرفتن صنایع ادبی و محتوا، اصل متن  گرد آورد‌ه‌ایم‌. زیرا هدف جمع‌آوری و بیان تلاش شعرای عزیز بوده است‌. ضمنا" اکثریت اشعار و نوحه‌ها و متنها در زمان جنگ سروده یا نگاشته شده است‌..از همکاری ادیبان و شعرایی که در این زمینه کمال همکاری را نمودند...
وای چشمم وای چشمم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد می‌زد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیف‌تری داشت فریاد می‌زد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد‌ می‌زدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...